●●●▬▬▬▬▬▬♪♫♪ஜ۩۞۩ஜ♪♫♪▬▬▬▬▬●●●
شدم فاحــــشه دســـت روزگــار ...
دنیـــا تجـــاوز میکنـــد
عشــق تجاوزمی کنـــــد
خیابانــــها تجـاوز می کننــد
و مـــــــن حاملــــه ی فرزندی هسـتم
بنـــــام عقـــــــــــــــــــــــده !!!!
بترســـید از روزی که فرزنــــــــدم به دنیــــا بیایـــد ...
●●●▬▬▬▬▬▬♪♫♪ஜ۩۞۩ஜ♪♫♪▬▬▬▬▬●●●
من که یاری ندارم. چشم انتظاری ندارم…قاصدک برو برو که با تو کاریندارم…قاصدک به چشمه من قصه ی یک دردی برو…میدونم برای من خبر نیاوردی برو…توی هفت تا آسمون من یه ستاره ندارمکسی که عشق منو به یاد بیاره ندارم…ندارم دلی که یه لحظه به یادم بزنهندارم هیچکیو که فک کنی یار منه…قاصدک بروکه با تو کاری ندارممن که یاری ندارمچشم انتظاریندارم…خیلی وقته اونی که براش میمردم دیگه نیست …قاصدک ها رو به یادش می شمردم دیگه نیست…خیلی وقته که دارم با تنهاییم سر می کنم
از یه جایی به بعد به خودت میگی…
اصلن چه دلیلی داره به کسی بگم حالم بده ؟
اونا چیکار میتونن واسم کنن…
جز گفتنِ یه الهی بمیرم ،
جز گفتنِ یه ناراحت نباش میگذره …
در روز اونقد می خندیو میگی وای …
من چقد خوشحالم که خودتم باورت میشه
واقعن حالت خوبه اما شبا
وقتی سرتو میذاری رو بالش میگی نه !!
اونقدرا هم خوب نیستم .
کم کم گریه کردن یادت میره ،
میریزی تو خودت ؛
غمه دوریشو ، اینکه رفت با کـَسه دیگرو …
میگی به من چه !!
چند وقت بعد میبینی دیگه نمیتونی …
سره یه موضوعِ کوچیک گریه میکنی ،
داد میزنی ،
میگی چه بلایی داره سرم میاد ؟
به خودت فُحش میدی ، میکوبی به درو دیوار ،
همه بهت میگن چته ؟
تو که اینقد ضعیف نبودی !!
توو دلت میگی …!
اونقد قوی بودم که دیگه ته کشیده …
تمومِ افکارم ، باورام ، احساسم ،
حتا خودمم دیگه ته کشیده..
از دیوانه ای پرسیدن:چه کسی را بیشتر دوست داری؟
گفت:عشقم.
گفتن :عشقت کیه؟
گفت:عشق ندارم که.
خندیدن و گفتن:برای عشقت چکار میکنی؟
گفت:تنهاش نمیذارم.میپرستمش.بی وفایی نمیکنم.باهاش مهربانم.فداکاری میکنم.نگرانشم.غمخوارشم……
گفتن:اگر دوستت نداشت.؟اگر تنهات گذاشت؟اگر نامردی کرد؟
اشک تو چشماش حلقه زد و گفت:اگر اینطور نمیشد که دیوانه نمیشدم